با ولع غذایش را از نوک قاشق چای خوری میخورد. بدون این که حواسش باشد زیاده روی نکند. ناگهان حس کردم تلاش میکند برای نفس کشیدن. بیتابی میکند. لبم را میچسبانم به نوک منقار اش و
تنفس میدهم. هم تلاش من برای نجات نافرجام است هم تلاش او برای نفس کشیدن.به فاصله چند ثانیه بیجان روی دستم خوابید و برای همیشه مُرد.جوجه ی عروس هلندیِ پنج روزه ام را میگویم که پدر و مادر اش از خانه بیرون اش کردند و من شدم مادر تسخیری اش. خب از من بر نمی آمد انهمه ظرایفی که برای بزرگ کردن یک جوجه ی نوپا لازم است را رعایت کنم. میدانستم که شکست خواهم خورد.برای فرزندانتان، برای اسیب پذیران خانواده تان، پناه باشید. اگر نخواهید یا نتوانید، انها خواهند مُرد، اگر جسمشان هم بماند دلشان تا ابد بی جان و مضطرب خواهد ماند.این تنها کاریست که من برای خواهرانم میتوانم انجام دهم. قلبشان را مطمئن کنم، مشاوره دهم و از انتخابشان حمایت کنم. حتی اگر به میل من نباشد. کاش در انتخابشان موفق باشند و عاقبت بخیر شوند.پ.ن: زندگی همانند گذشته گره خورده پیش میرود. انگار زندگی روان به من نیامده. حتی عروس هلندی ها هم سر ناسازگاری دارند.پ.ن: سی پی آر جوجه عروسی که اندازه دو بند انگشت است، سخت ترین کار پزشکی بود که تا کنون انجام داده ام. نگرانی از ترکیدنِ جوجهپ.ن: بیکار نشسته اید و برای گشایش در زندگی من دعا نمیکنید؟ واقعا که. دعا کنید لطفاً خفن بگو لااله الا الله...
ما را در سایت خفن بگو لااله الا الله دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : yade-me بازدید : 47 تاريخ : دوشنبه 24 مهر 1402 ساعت: 21:14